برگزاری اردوی پایان دوره طرح فرهنگی تربیتی بشری
اردوی خاطرهانگیز دختران و پسران بشری برگزار شد. این اردوی یک روزه، از برنامهریزی تا اجرا، توسط خود دانشآموزان برگزار شد و مربیان فقط نقش هدایت کننده داشتند. بچهها ابتدا برای برگزاری بهتر اردو، شروع به برنامهریزی در قالب کارگروههای تدارکات و پشتیبانی، فرهنگی و فوقبرنامه، بهداشت، انتظامات و مستندسازی کردند.
بعد از اون هر کدوم از بچهها متناسب با علاقه و توانمندیشون در کارگروههای مختلف تقسیم شدن و شروع به برنامهریزی برای اردو کردند. در پایان هم هر کارگروه برنامههای خودش رو برای مربیان شرح داد و تاییدیه اجرای اون رو گرفت. بریم ببینم هر کارگروه تو دل این اردو چه کارهایی انجام داده.
تو کارگروه تدارکات و پشتیبانی دخترای عزیزمون برای شام، ماکارونی رو در نظر گرفته بودن و پسران هم دوپیازه آلو 🤤🤤. دو تا غذای خوشمزه و دوستداشتنی. صبحانه هم که هیچی ترکیب نون، پنیر، خیار و گوجه نمیشه. اما وعده اصلی که بچهها حسابی براش زحمت کشیدن و کلی چیز جدید هم موقع آماده کردنش یاد گرفتن، جوجه کباب بود. تو عکسا ببینید بچهها چه جوجهای آماده کردن 👌👌.
جدای از این قسمت خوشمزه، کارگروههای فرهنگی دختران و پسران هم کلی برنامه جذاب تدارک دیده بودن که حین اردو برای سایر دوستاشون برگزار کردن. برنامههایی مثل بازی فکری، فوتبال، آب بازی، ورزش صبحگاهی، تماشای فیلم و …
بچهها از بعد فرهنگی و معنوی اردو هم غافل نبودن و برنامه بازدید از شاهنعمتالله ولی و مسجد قدیمی ماهان (برنامه نماز جماعت) رو هم داشتن و حسابی به اردوشون رنگوبوی متفاوتی بخشیدن. پرچم بچهها بشریها هم که همه جا بالاست و موقع نمازها، یکی از بچههای عزیز بشری در قسمت پسران، مکبر ایستادن.
کارگروه انتظامات و بهداشت هم نقش خیلی پررنگی در اردو داشتن و چون عکس از کارهای این دوکارگروه نداریم، دلیل نمیشه از زحمتایی که کشیدن یادی نکنیم. شاید بپرسید چه کارهایی؟
زحمت حضور و غیاب بچهها برای تکتک لحظات گروه، جمع کردن و مراقبت کردن از وسایل الکترونیک بچهها مثل گوشی و تامین امنیت برنامههای اردو به عهده به کارگروه انتظامات بود. کارگروه بهداشت هم باید مراقب نظافت فضا، در نظر گرفتن مکانهایی برای جمعآوری زبالهها، مرتب کردن مکان اردو در انتها، و به همراه داشتن کمکهای اولیه (که اگر خدای نکرده اتفاقی افتاد، کمکهای اولیه در دسترس باشه) رو به عهده داشتن و حسابی هم این دو کارگروه زحمت کشیدن.
و این هم آخرین تصاویر از این 2 روز به یاد موندنی 🌸🌸🌸
در انتهای هم باید به این نکته اشاره کنیم که تمام این لحظات شیرین رو کارگروه رسانه مستندسازی کرد. به این کارگروه که همه احساس میکنن بچههاش بیکارن😂، اما مهمترین نقش رو به عهده دارن و لحظات رو ماندگار میکنن، خداقوت میگیم.
پ.ن: برای راحتی حال دخترای عزیزمون، تو این اردو عکس کمتری از اونها گرفته شد. کلی لحظات شیرین رو تجربه کردن که ما اون لحظات رو برای راحتی مستند نکردیم.
برای سلامتی تکتک دخترای پسرای عزیز و خانوادههاشون صلوات.
خاطره ای که از اردو با دوستانم برام جالب بود خوش گذشت آب بازی با بادکنک بود که موادغذایی رو بهمون دادن نشونه ای بود برا پیدا کردن بطری مون ،که گروه ما گروه آقای مولانوری زودتر بطری رو پیداکردیم وبادکنکای بیشتری نصیبمون شد که شانس بدمون یه تعدادی شون نشتی داشتند😬 تیمهای حریف رو باید خیس میکردیم و کلی کیف داد😁
ممنون طاهاجان
اره واقعا قسمت پیدا کردن بطریها خیلی جالب بود. جالبه گروههای دیگه که نتونستن پیدا کنن، گیر داده بودن که نقشه گروه اقای ملانوری خیلی راحت بوده😂، در صورتی که بچه های گروه اقای ملانوری خیلی کارشون درست بود 💪و سریع پیدا کردن
سلام
بهترین خاطره ها از نظر من :
۱-VIPمن و علی ومحمدوپارسا و تبیان که من و تبیان رفتیم داخل و تا صبح علی و پارسا و آقای ملانوری و آقای فیروزی و بهجتی و نامجو یخ زدن🤧😆
۲-پانتومیم گروه ما و آقای ملانوری که اول بازی تا مرحلهٔ هفتم امتاز ما 0و امتیاز گروه مقابل 20بود ولی با پشتکار و تقلب و لب خوانی امتیاز هارو مساوی کردیم🥲🥲
۳-موقع بازی ما همش خوراکی میخودیم میگفتیم(بهداشت آشغالا ؛بهداشت پلاستیک؛بهداشت کجاست؟) فقط انتظامات که به گفتهٔ افسانه ها هستن ولی نیستن!میان ولی کسی نمیبینشون. اصلا ماتا صبح امنیت نه ها امنیت داشتیم😁
۴-شبا که همه میخوابن آقا حنیف و تبیان بیدارن، همه خواب خوش میدیدن اونا مشغول خوردن خوراکی اند. شب که همه خواب بودن ما تا سه صبح بیدار بودیم. زمانی که خواب رفتیم آقای ملانوری اومد که بچه هارو بشماره ولی دید یکی کمه. اون من بودم که زیر تبیان داشتم له میشدم. یعنی آقای ملانوری ما دوتا رو یک نفر دید😆😆
۵- موقع بازی ها انقدر گروه فرهنگی قوی بود که فقط دوتا توپ تلفات داد. اصلا بهترین قسمت اردو بازی ها بود🙄
۶-موقع سیخ زدن جوجه ها با گروه ما بود. یعنی ما کل طایفۀ مرغ فروش رو نابود کردیم. با اون مرغ خورد کردنش. بقیش رو بچه ها ی ما میدونن.
۷-موقع تمیز کاری اصلا کسی بنام حنیف و تبیان دیگه نبود ما فقط اتاق رو جارو کردیم و ال فرار🥲🥲
ولی جدا از شوخی اردوی خوبی بود. با یک مصدوم اونم خودم.قوی ترین تیم هم تیمی بود که یا آقای ملانوری رو داشت یا من کمک میکردم توی آب بازی ها.
توی فوتبال هم گروه اول ما با ۵برد و ۳ باخت و دوم اقای ملانوری با ۵برد و ۴ باخت و سوم اقای سلاجقه با ۴ برد و ۵ باخت. ولی کلی کیف داد
ممنون حنیف جان
که اینقد مفصل برامون نوشتی. خیلی خوشحالیم که بهت خوش گذشته❤️.
جدای از تمام اینها
اولا شما تو پانتومیم مساوی نکردین که باختین😎
بعدش هم باید روشن کنید کلمه تاجیک رو چطور حدس زدید🧐؟
ثانیا چطور تو فوتبال ۱۴ برد داشتیم ولی ۱۲ تا باخت؟ اصلا مسئله ریاضی: اگه بازی ۳ تیمه باشه و ۱۴ تا برد داشته باشیم، اونوقت تعداد باختها باید چندتا باشه؟🤯🤯🤯
ثالثا تو جلسه نقد و بررسی بهت نشون میدیم😊🙃 کارگروه فرهنگی چقد قدرتمند بود. منتظر جلسه نقد باش.
رابعا شما تو vip جاتون نشد وگرنه شما هم کنار ما یخ میزدین🤣🤣
سلام آقای ملانوری ممنون ولی
اولا پانتومیم ۲۳ و۲۴بودیم که متین یک امتیاز منفی الکی برای ما زد و شما گفتین هرچی شدین یک امتیاز روش پس با این حساب میشیم۲۴و۲۴ برابر
تاجیک رو با روش اجنه و بهجتی و توی گوشی گفتن😆
ثانیا شما دوباره اون چیزی که من گفتم حساب کنید😏
ثالثا رو خداوکیلی قبول دارم 😅
اما رابعا من و تبیان تا ساعت ۳صبح بیدار بودیم دیدیم هوای بیرون سرده گفتیم ولش کن وگرنه میتونستیم پتو رو زیرمون پهن کنیم و بخوابیم ولی چون هوا سرد بود گفتیم ولش کن. آیا قانع شدید یا نه؟
ممنون حنیف جان
اره سر اکثرشون قانع شدم
جز اخری
انصافا خیلی دلتون میخواست شب بیرون بخوابید
اره ولی چون هوا سرد بود گفتیم ول کن
حالا شد.
انصافا ما هم حسابی یخ زدیم دم دمای صبحش
اقای فیروزی که نزدیکای طلوع افتاب اومد داخل و رفت زیر ۲ تا پتو ☺️
سلام
اول از همه یه خداقوت به همه بچهها بگم که حسابی واسه اردو زحمت کشیده بودن و یه خاطره خیلی خوب برامون ساختن.
دست همه کارگروهها درد نکنه❤️🌹.
جدای از تمام خاطرهها که در ادمه میگم، اینکه بچهها بتونن یه اردو با این کیفیت برگزار کنن و جنبههای مختلف اردو رو در نظر بگیرن واقعا جای خوشحالی داره. امیدوارم تکتک بچهها در ادامه برای کشور عزیزمون، افتخار آفرین باشن.
اگه بخوام از خاطرههای جذاب اردو بگم:
۱. شب اردو و مسابقه پانتومیمش خیلی کیف داد. مخصوصا اون دو تا ضربالمثلی که تونستیم بگیم
و البته حدس زدن کلمه تاجیک توسط آقای بهجتی که کلا سوال شد؟؟؟؟ چطور تونستن حدس بزنن.
۲. هنوز درد اون بادکنکی که اقای سلاجقه با موشک اشتباه گرفتن و روی شونه من فرود آوردن، تو بدنمه🥲😭
۳. لحظه ترکیدن توپ بعد از گل امیرمهدی هم یکی از لحظههای خوب و بد اردو بود که خاطره شد.مخصوصا که قبلش هم یا توپ دیگه تلفات داده بودیم.
۴. انصافا اینقد جوجه داغ که تازه از رو آتیش برداشته شده تا حالا نخورده بودم. خیلی خوب بود😋😋😋.
۵. قصه پارسا و حمایت هم از اون قصههای ماندگار شد. تا به مسئول بهداشت میگفتیم که یه کاری کنه سریع محمدحسین حمایت رو صدا میزد.
کلا هر چند دقیقه یبار این دو تا کلمه با یه تاخیر کوتاه تو اردو شنیده میشد:
بهداااااااااشت
حمااااااااایت
۶.فضای مسجدی هم که نزدیک ویلا بود واقعا باصفا بود. و حسابی حال و هوامون رو عوض کرد. فقط حیف قسمت نشد صبحانه رو مهمان مسجد باشیم. آقا حنیف پاسخگو باشن؟؟
بهترین خاطره ی من:
موقع که از ویلا خارج شدیم و به سمت زمین فوتبال🥅⚽️رفتیم و تا اذان بازی کردیم
خسارت های بچه ها بیشتر مالی تا جانی: پاره شدن توپ، انداختن توپ در مدرسه که اون توسط اسپایدرمن مناطق محروم حل شد.
بچه هایی که تو منطقهی VIP حنیف خوابیدن و زنده نموندن؛ اینقدر سرد بود خود حنیف بیرون نخوابید و اومد داخل، بعد برامون هی VIP VIP میکرد.
بدترین گروه اردو:بببببببهههههههددددددددداااااااااااااششششششششتتتتتتتتت
سلام محمدحسینجان
ممنون از خاطرهای که برامون نوشتی.
آره واقعا فوتبال اردو کلی خاطره برامون ساخت. تازه روز اخر چندبار شانس آوردیم توپ اخرمون باز نیفتاد تو حیاط مدرسه.
منطقه vip حنیف هم که شد مکان ماندگار اردو.