عاشورا و مدیریت تفکر، قسمت دوم

عاشورا و مدیریت تفکر، قسمت دوم

ما به یک مذهب اصیل نیاز داریم که از تفکر شروع می‌شود. باید بلند شویم.

«بِسمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحمَنِ ٱلرَّحِيمِ
قُل إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثنی وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»

این آیه قرآن است.

قُل إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ..انّما، انّما حصر است یعنی فقط.
أعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ یعنی فقط یک چیز. ان‌تَقُومُوا باید بلند شوی.

امام حسین(ع) می‌توانستند تسبیح دستشان بگیرند و بگویند من ذکرهایی دارم که اگر این ذکرها را بخوانید، کاخ یزید سرنگون می‌شود. شش هزار تا بخوانید سرنگون می‌شود. {ولی این کار را نکردند}
خون می‌خواهد. «الَّـذينَ بَـذَلُـوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْن» مهج یعنی کسانی که اصلی‌ترین خون، خون ناب را جلوی امام ریختند. آیا وقت آن نرسیده است ما از عاشورا طرحی برای زندگی فردی و اجتماعی‌مان استخراج کنیم؟ به نظر شما نیاز نیست؟
چون اگر بگوییم نیاز نیست، یعنی ما داریم نقض غرض می‌کنیم. یعنی عاشورا را کردیم نردبان دنیایمان. به بهانه چیزی، چند صباحی انرژی‌هایمان تخلیه شود، سبک شویم، عده‌ای پولدار شوند، بالاخره محیطی است، شاد نیست غم است؛ ولی غم هم هیجان است. کافی نیست؛ لازم است ولی کافی نیست. به تنهایی جوابگو نیست.

یقین دارم که اگر بروید با آمریکا تفاهم‌نامه‌ای بنویسید که ما حاضریم برویم در کربلا سینه‌زنی کنیم و کاری به تو نداشته باشیم. دقت می‌کنید؟ ما می‌رویم آنجا نه با ظلم کاری داریم نه با مبارزه کار داریم فقط صبح تا شب زیارت عاشورا می‌خوانیم، به سر و سینه می‌زنیم، اگر شد قمه‌زنی می‌کنیم، کاری به تو نداریم؛ بنده یقین دارم که تمام کربلا را برای شما سنگ فرش می‌کند.
عاشورای بی‌خاصیت، عاشورایی {است} که کاری به کار ظالم ندارد، چرا {این عاشورا} او را اذیت کند؟ کاری ندارد که! فکر می‌کنید آی‌کیو آنها پایین است؟ آنجا باهوش‌ترین آدم‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند. می‌فهمند اگر این فرهنگ گسترش پیدا کند بیداری اسلامی ایجاد می‌کند. چمران بیرون می‌آید. (چمران از فرهنگ عاشورا بیرون آمد.) آزادمردی بیرون می‌آید، رهایی از تعلقات بیرون می‌آید.
از دل آن آدم‌هایی بیرون می‌آیند که یکی‌اش می‌شود سید حسن نصرالله، افتخار شیعه در عصر امروز.

عاشورا این است. عاشورا غیر از این، اصلاً عاشورا نیست. اورجینال نیست، قلابی است. فکر نکنید ما امام حسین قلابی نداریم، خدای قلابی داریم چه رسد به امام حسین قلابی. امروز عصر جاهلیت مدرن است که شکل بتخانه‌ها فرق کرده است.

رسیدن به شناخت و معرفت عاشورا با طرح سوال

تفاوت من با اهل کوفه چیست؟ از کجا معلوم من به امام زمان (عج) نامه بنویسم، بعد ایشان بیایند من نبُرم وسط راه؟ از کجا می‌خواهم {همچین ادعایی} کنم؟ مثلا بگویم من بیدار خوابی زیاد کشیدم، من سختی زیاد کشیدم، من درد زیاد کشیدم، من کتاب زیاد خواندم، من چهار تا زبان اضافه تر یاد گرفتم، من یک تبحری دارم؟، من یک قیام شبی دارم؟ {از روی چی؟} فقط بگویم من یک احساس دارم؟ مگر این جواب می‌دهد؟

 تصویر عاشورا در ابعاد مختلف زندگی من کجاست؟ اگر امام زمان (عج) اینجا باشند و بگویند گوشی ات را به من بده تا یک زنگ بزنم؛ میگویم چند تا چیز هست که باید پاک کنم برای شما خوب نیست؟ تصویر عاشورا در بلوتوث‌های من آمده؟ الان لپ‌تاپ من چیزی دارد که ممکن است دل امام حسین(ع) خون باشد؟
ما باید یک تطبیقی داشته باشیم، اینکه عاشورا در زندگی من کجاست؟ چه نیازی داریم؟ هدف‌های امام حسین(ع) چه بود؟ چرا بعضی‌ها تا ساعت ده صبح {همراه امام} بودند اما موفق نشدند لحظه عاشورا باشند. تا ده صبح عاشورا بودند. شب قبلش که امام(ع) فرمودند {اگر} می‌خواهید بروید، بروید. آنها نرفتند؛ ساعت پنج صبح امام حسین(ع) گفتند از تاریکی شب استفاده کنید بروید، این‌ها با شما کاری ندارند. {با من کار دارند} آنجا هم نرفت {اما} در آن بحبوحه {عاشورا} دیگر رفت.

بعد از عاشورا هم قیام‌های خیلی زیادی، ده‌ها قیام، برای خون‌خواهی امام حسین(ع) برپا شد. یکی از آنها قیام مختار بود. از این قیام‌ها خیلی بود. پشیمان‌هایی که بلند شدند باطل را بکوبند. بعضی‌ها به قول امام صادق(ع)، باطل را با باطل کوبیدند نه با حق. اگر باطلی با باطل دیگر کوبیده شود، خودش باطل است.
خیلی‌ها عقب افتادند. بعضی‌ها اطراف تپه‌ها می‌دیدند صحنه را، داشتند ذکر می‌گفتند. می‌گفتند خدایا این پسر پیامبر را کمک کن. بعضی‌ها در خانه‌هایشان مشغول نماز بودند. بعد آمدند درِ خانه یکی از آنها را زدند، خشک مقدس‌های احمق را، به او گفتند امام شهید شد، تو داری چیکار می‌کنی؟ عبادت تو آنجاست. گفت آخ آخ آخ امام شهید شد؟!
بعد می‌دانی چه کرد؟ تا آخر عمر به خاطر چند لحظه‌ای که از ذکر خدا غافل شده بود توبه کرد. دقت کردید چه می‌خواهم بگویم؟ فکر نکنید قضیه به این راحتی‌ها است. اصلاً اینجوری نیست.
آنها هم خدا داشتند بالاخره خدایان مختلفی پرستش می‌شود. یکی خدای حسین است، خدای زینب است، خدای عباس است.

جمع بندی

این ما هستیم که باید انتخاب کنیم در هر لحظه در چه سپاهی باشیم سپاه امام حسین (ع) یا سپاه مقابل ایشان. سپاه امام زمان (عج) یا سپاه مقابل ایشان؟
در این دو مقاله پیاده شده از جلسه اول سخنرانی استاد معماریانی با موضوع عاشورا و مدیریت تفکر، تا حدودی نقش عاشورا در زندگی مان را توانستیم پیدا کنیم و خودمان را محکی بزنیم، در ادامه جلسات و در مقالات آینده بیشتر به این موضوع پرداخته میشود.

دیدگاه‌ها ۰